منبع: zirzamin.se
نوشته: رضا نجفي
ژانويه 2008
چه زماني اين فرهنگ مطربي که تمام پايه و اساس موسيقي مردم پسند ما را مي سازد و مثل يک زالو بر پيکر موسيقي و فرهنگ ما چسبيده و رگهاي آن را از هر گونه خلاقيتي و محتوائي خالي مي کند، دست از سر ما بر مي دارد؟
خوشحال بوديم که اينروزها موسيقي هيپ هاپ هم داريم و کم کم رشد خواهد کرد و ريشه مي دواند و در اين ميان شايد موسيقي پاپ مان هم بيدار شود و دستي به سر و روي خود بکشد و معني پيدا کند، اما مثل اينکه ما از اين شانس ها نداريم.
در اين چند سال اخير اتفاقات جالبي در صحنه موسيقي رپ فارسي رخ داده و بخشي از ما شنوندگان مسخ شده موسيقي پاپ لوس آنجلسي و نمونه هاي مشابه آن که ساخت ايران هستند را از خواب احمقانه اي بيدار کرد. اما اين بيداري مدت طولاني به درازا نکشيد که داروي خواب آور بي خيالي، عيش و نوش و ناله هاي عاشقانه دوباره وارد موسيقي ما شد، اين بار در موسيقي «رپ فارسي»!!
سرتان را درد نياورم بدتر از همه اين است که بعضي رپ خوان هاي ما از خصوصيات موسيقي پاپ ايراني و *خالتور* (8/6) هم در کارهايشان استفاده مي کنند، البته نه براي نو آوري بلکه براي جلب توجه و محبوبيت بيشتر تا شايد آنروزي که رپ در ايران آزاد شد بتوانند بيشتر آلبوم بفروشند!! يعني باز هم نگاهي بازاري به موسيقي. موسيقي که فقط بدرد جشن ها و مهماني ها مي خورد و بس.
بدتر از آن نيز دزديدن موسيقي متن آهنگ هاي معروف رپ آمريکائي از رپ خوان هائي مثل ,Eminem 50 Centو Akon است که معمولاً همراه با رپ خواني فارسي با کيفيتي بسيار پائين و با موضوعيتي که همان شاخ و شونه کشيدن و نظر افکني هاي جنسي و شهوتراني هاي مردانه است ارائه مي شود. حداقل اگر خلاقيتي در ساخت و تنظيم موسيقي و نوع اجراي آن وجود داشت و دزدي و کُپي کاري نبود به نظر من هيچ ايرادي نداشت. اينکه هنرمند چه مي گويد و چه بيان مي کند به کسي ربطي ندارد. شما مي توانيد به آن گوش کنيد يا نکنيد، اما کمبود ذهني خلاق و مغزي آگاه در آن جمجمه کوچک است که هر جنبش هنري را به بيراهه و ابتذال مي کشاند.
بعضي ها معتقد هستند که اين عمل يعني استفاده از آهنگ کامل موسيقي هاي معروف فقط بستگي به موقعيت بد اقتصادي و دسترسي نداشتن به وسايل مورد نياز از جمله کامپيوتر و برنامه هاي تنظيم و ساخت موسيقي براي استديو هاي خانگي و همچنين کميابي بيت هاي (Beat) از پيش آماده رايانه اي دارد. اما به نظر من اينجاست که نبود روحيه اي مبتکر جاي خالي اش احساس مي شود.
رپ خوان هاي ما فراموش کرده اند که بيت (Beat) يا ضرب، اول از همه بايد دروني باشد و بعد شکلي ظاهري به خود بگيرد که آن هم اگر ابتکاري در کار باشد به هر شکلي حل مي شود. آنچيزي که ما اينروزها به آن بيت (Beat) مي گوييم دقيقاً يکي از دلايل وجودش به همين خاطر تنگدستي و نداشتن موقعيت خوب اقتصادي بنيانگذاران موسيقي «رپ» آن زمان نيويورک و دسترسي نداشتن به سازهاي موسيقي بود که بوسيله «دي جي ها» (Dj) از طريق سمپل (Sample) کردن قسمت هاي ريتميک آهنگ هاي معروف از روي دو يا چند صفحه گرامافون که همزمان پخش مي شدند، برداشته و ترکيب مي شد و رپ خوان ها بر روي اين ريتم ها و ضرب ها سخنوري مي کردند. همچنين آنچه ما به آن امروز «فري استايل» (Free style) مي گوييم اين است که کسي با استفاده از فشار باد دهان بر روي ميکروفون بيت (Beat) مي سازد و ريتم رپ خوان را حفظ مي کند تا رپ خوان بتواند بر روي آن سخنوري و قافيه پردازي کند، اين نمونه ديگري از اين واقعيت است که حتي در بدترين شرايط که رپ خوانِ هنرمند دسترسي به ضرب مورد نياز ندارد مي تواند از راه هاي بسيار ساده و طبيعي استفاده کند و هنر خود را به هر شکلي ارائه دهد. اما دزدي آثار حاضر و آماده ديگران بدون هيچ تغيير و ابداعي هرگز جزو راه حل هاي هيپ هاپ نبوده است!
چند سال پيش با سربلند کردن گروه هاي هيپ هاپ ايراني، سر و صدائي در گوشه و کنار ايران و خارج از ايران بپا شد. همه خوشحال بوديم که نسل جوان دارند تابو شکني مي کنند و حرف دلشان را با زباني جديد و بي پرده بيان مي کنند. خب، اين نظريه تا اندازه اي درست بود و اين نوع طرز بيان گستاخ براي ابراز شرايط و محيط زندگي نسل بي ريشه بعد از انقلاب اسلامي، مناسب و لازم بود. توجه داشته باشيد در جامعه اي که خشونت و زورگوئي حرف اول و آخر را در زندگي روزانه مردم مي زند، در جامعه اي که در کوچه پس کوچه هايش خودفروشي بازار روز شده و مواد مخدر را به جاي نقل و نبات مي فروشند تا خوشبختي را در رگهاي جوانان تزريق کنند، آيا مي توان اين جامعه را در آهنگ هاي ناله دار و شعارهاي بر آمده از شکم سيري آقاي داريوش و اِبي و خانم گوگوش و گروه آرين و اَندي يافت؟ يا اينکه در واژه هاي تند و حتي گاه غيره اخلاقي و عصياني رپ خوان هاي ماست که مي توان آن را لمس کرد و فهميد؟
اما متاسفانه آنچيزي که بيشتر اين گروه هاي رپ تازه وارد به تصوير کشيدند و مي کشند نه تنها ربطي به هيپ هاپ ندارد بلکه هيچ ارتباطي هم به خيابان و تضادهاي روزانه اش ندارد. تنها واقعيت بخشي از نسل بي هويت و بي دقدقه پولدار بالاي شهر نشين تهران است که هيچ هنر و موسيقي به آن زيبائي نمي توانست آن را ابراز کند.
ابتذال آنجا شروع مي شود که اينگونه شيوه ها با موضوعاتي مانند پارتي، دختربازي، شهوتراني و عيش و نوش مُد روز مي شود و در تکرار مکررات تو خالي خود، به لجن کشيده مي شود. در ادامه نيز اين نوع مفاهيم ساده پسند و سطحي مورد توجه بخشي از نسل جوان بي ريشه و بي فرهنگ امروز نيز قرار مي گيرد و از طريق جوانان بي مسئله و پولدار که از زير و روي زمين و به اسم رپ خوان سر بيرون مي آورند، فرهنگ لمپني را با فرهنگ مطربي ترکيب مي کنند و معجوني مخرب تر از موسيقي پاپ فارسي به بازار غير مجاز موسيقي مردم پسند روز ايران تحويل داده مي شود.
هيپ هاپ وارد ايران شد اما رپ خوان هاي ما هيچوقت درک نکردند رپ شيوه موسيقي است که زندگي شهري و مناطق و خيابان هاي آن را به روايت مي کشد و با بيان آن بر شرايط روز اعتراض مي کند. اما از آنجائي که خيلي از رپ خوان هاي ما نه از خيابان و نه از زندگي پر مشغله آن خبري دارند و مشکلات روزمره جامعه مثل بيکاري، گراني و فقر مشکلات آنان نيست، در نتيجه آنچه مي ماند مد روز است و درد شکم سيري!
آنجاست که هيپ هاپ مسير ديگري را مي رود که *هيپ پاپ* است و تجارت. محتوايش چهار موضوع بيشتر نيست و آن هم؛ سکس، مواد مخدر، پول و عياشي که براي آن نيز شاخ و شانه هم مي کشند.
اما تاريخ هيپ هاپ را فراموش نکنيم. هيپ هاپ فرهنگي است که از دل فقر و زندگي پر مخاطره جوانان مهاجر آمريکاي لاتين و سياهپوستان آمريکائي مناطق حومه نشين نيويورک، از دل جوانان ترد شده جامعه نژادپرست کشور آمريکا بوجود آمد. درست آن زماني که بيشتر جوانان آن مناطق تا خِرخِره در مواد مخدر، الکل و دسته هاي کوچک و بزرگ خياباني سرگرم جنايت و نابودي يکديگر بودند، عده اي از آنها به اين نتيجه رسيدند که تنها از راه ادامه بقا و عشق به زندگي مي توان بر شرايط حاکم غلبه کرد. آنها برآن شدند تا بوسيله موسيقي و هنر و استفاده از بياني خلاق بر زندگي مخرب خود چيره شوند و به جاي آنکه شرايط آنها را به دنبال خود بکشد آنها شرايط را بدنبال خود کشيدند و امروز نتيجه آن را در سراسر جهان مي شنويم. «هيپ هاپ» به عنوان يک فرهنگ و «رپ» که بخشي از آن فرهنگ است، موسيقي معترض جوانان جامعه جهاني شده است.
متاسفانه از آنجائي که «هيپ هاپ» ايران از طريق شبکه هاي تلويزيوني تجارتي و بين المللي غربي در فرهنگ قشر مرفه و متوسط جوانان جامعه شهري ما وارد شده است هيچ انتظار بيشتر از آنچيزي که شده است را نمي توان از آن داشت. آنچه ما در شبکه هاي موسيقي غربي مي بينيم هيپ هاپ نيست، «هيپ پاپ» است، تجارت است و ابتذال و ربطي به فرهنگ خلاق «هيپ هاپ» ندارد. در واقع اين آن مقوله بحث برانگيز تجاوز فرهنگي است، چرا که آنچه در رسانه هاي تجاري خارجي بخورد بيننده جوان محدود شده ايراني داده مي شود بي ريشه است و ارتباطي تاريخي، فرهنگي و اجتماعي با سرچشمه آن ندارد.
هيپ هاپ چيست؟
- هيپ هاپ از خيابان است و بوي آسفالت مي دهد نه بوي کوکائين و فرار از زندگي!
- هيپ هاپ بوي عرق گرما زد? کوچه پس کوچه هاي درگير شهر را مي دهد نه بوي عطر شهوت زد? مهماني هاي آخر هفته را!
- هيپ هاپ بوي خون مي دهد نه بوي پول!
- هيپ هاپ هنر است، خلاقيت است نه تقليد!
- هيپ هاپ ترکيب ريتم ها با واژه ها است نه دزدي آهنگ و قافيه نويسي هاي تکراري!
- يک رپ خوان، بي پروا رپ مي خواند و فحش هم مي دهد چرا که اين زبان روزانه و بيان واقعي زندگي او و همه ماست. او لحظه هاي خود را براستي و بي پرده با ما در ميان مي گذارد و هستي اش و محيطي که در آن زندگي مي کند را براي ما روايت مي کند، چون معترض است و ناراضي. او زبان نسل خود مي شود چرا که صادق است و آگاه از قدرتش.
اگر مي خواهيد اين جنبش به انحراف کشيده نشود بايد مرز بين «هيپ هاپ» و «هيپ پاپ»، و يا «موسيقي مردمي» و «موسيقي مردم پسند» مشخص شود.
بنظر من يکي از رپ خوان هائي که فرهنگ هيپ هاپ را در معناي واقعي آن درک کرده و رپ خواني و رپ نويسي فارسي را بدرستي در فرهنگ جوان هيپ هاپ فارسي جا انداخته *رضا پيشرو* است. او با کمي تمرکز بر ايجاد ترکيبات جديد ريتميک و ايجاد تنوع بيشتر ملوديک براي موسيقي پشت رپ هايش، در آينده آثار پربارتر و ماندگارتري را در صحن? رپ فارسي بجاي خواهد گذاشت و يکي از پيشگامان فرهنگ نوين هيپ هاپ ايران شمرده خواهد شد[/size]