واژه کلاسيک و کلاسيسم، معمولاً به يک دوره از موسيقي اطلاق شدهاست اما اغلب با معانی مختلف، در اصل عنوان سبک يک دوره خاص یا سبک مشخصي از موسيقي نيست. ولي از سوي ديگر، واژه کلاسيک بر پديدهاي اطلاق مي شود که ميتواند در اکثر دورههاي مختلف تاريخ موسيقی با کار برود و تکرار شود. مثلاً آوازهاي شوبرت در آلمان نسبت به قرن نوزدهم نمونه کلاسيک به شمار مي آيد در حالي که شوبرت از نظر تاريخی آهنگساز دوره رمانتيک محسوب میشود و افکار و عقايدش نيز رمانتيک است. بنابراين معنی واژه کلاسيک در ارتباط با يک قطعه مشخص یا اصولاً مقوله آهنگسازي میتواند کاملاً با معنی آن در رابطه با سبک يک دوره از تاريخ موسيقي متفاوت باشد. با چنین برداشت مشابهي ميتوان گفت که پالسترينا (آهنگساز قرن شانزدهم) قرنها به عنوان نمونه کلاسيک موسيقي کليسايي مد نظر قرار داشته و آثارش مدل اصيلي برای ديگر آهنگسازان بودهاست.
واژه کلاسيک در موارد استعمال کلي آن، هنگامي مفهوم بهتر و مفيدتر خواهد داشت که در ارتباط با نوع به خصوصي از آثار موسيقيايي (مانند نمونههايي که از شوبرت و پالسترينا ذکر شد) قرار گيرد. در اين مفهوم ميتوان بتهون را استاد کلاسيک در خلق سمفوني، سونات پیانو، کوارتت زهی محسوب کرد. بدون اين که هيچ قضاوتي راجع به موقيتش در تاريخ سبکهاي موسيقي انجام گيرد. فرق ميان کلاسيک به عنوان یک راه حل قاطع و استوار براي مسئله نقش خلاق در يک اثر هنري یا مقوله آهنگسازي از يک طرف و به عنوان يک مفهوم در تاريخ سبکها از طرف ديگر، هميشه ستيز و اختلاف دايمی به وجود ميآورد که آثار آن نيز امروزه وجود دارد. آيا بتهون کلاسيک است یا رمانتيک او نسبت به اين که چه مفهومي به کلمات داده شوند مي تواند هر دوي آنها باشد.
تاريخ نويسان قرن نوزدهم، کلمه کلاسيک را در آلمان به سبک دورهای که با نسل کوانتس و هانس و بعداً پسران باخ و معاصرين آنها شروع شد، اطلاق ميکنند و در ايتاليا به سبک موسيقي دمينيکو اسکارلاتي و معاصرينش. اواخر این دوره را به طور واضح نمي توان معين کرد، زيرا جدال بين کلاسيک رمانتيک تا قرن نوزدهم و حتي قرن بيستم (با جريان نئوکلاسيسم) ادامه داشت. اين که چه وقت و در کجا کلمه کلاسيک وارد فرهنگ موسيقي شد نیز به طور کامل روشن نيست. تعريف کلاسيک در ادبيات تا حدي بغرنج و گنگ است ولی اين تعريف در موسيقي پيچيده تر ميشود. (تاريخ موسيقي، تاليف لوست مارتيروسيان، ترجمه سيروس کرباسي)