هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.



 
ورودجستجوثبت نامأحدث الصورالرئيسية

 

 زنگه تفريح D:

اذهب الى الأسفل 
5 مشترك
رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1, 2, 3
نويسندهپيام
Un4GivEn
گروه مدیریت
گروه مدیریت
Un4GivEn


تعداد پستها : 339
Age : 38
Registration date : 2007-12-29

زنگه تفريح   D: - صفحة 3 Empty
پستعنوان: رد: زنگه تفريح D:   زنگه تفريح   D: - صفحة 3 Icon_minitimeالخميس يوليو 10, 2008 7:08 am

تستهاي كنكور تربيت بدني :

* مربي و بازيكن اسبق پرسپوليس ؟
1-علي پروين
2-علي شهين
3-علي مهين
4-علي توپول

* كشتي گير گردن كلفت ايران؟
1-عباس جديدي
2-عباس قديمي
3-عباس نيو
4-عباس آپ توديت

* باشگاه انگليسي؟
1- ميدلزبرو
2- ميدلز بيا
3- ميدلز بودي حالا
4- ميدلز پا شو برو گمشو

* مهاجم سابق منچستر؟
1- اندي كول
2- اندي سر شانه
3- اندي پشت بازو
4- اندي مرسي هيكل
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Un4GivEn
گروه مدیریت
گروه مدیریت
Un4GivEn


تعداد پستها : 339
Age : 38
Registration date : 2007-12-29

زنگه تفريح   D: - صفحة 3 Empty
پستعنوان: رد: زنگه تفريح D:   زنگه تفريح   D: - صفحة 3 Icon_minitimeالأربعاء يوليو 16, 2008 9:01 am

تيزهوشي يک مادر شوهر زرنگ!


خانم حميدي براي ديدن پسرش مسعود ، به محل تحصيل او يعني لندن آمده بود‎. او در آنجا متوجه شد كه پسرش با يك هم اتاقي دختر بنام Vikki ‎ زندگي ميكند. كاري از دست خانم حميدي بر نمي آمد و از طرفي هم اتاقي مسعود هم خيلي خوشگل بود.

او به رابطه ميان آن دو ظنين شده بود و اين موضوع باعث كنجكاوي بيشتر او مي شد. مسعود كه فكر مادرش را خوانده بود گفت : " من ميدانم كه شما چه فكري مي كنيد ، اما من به شما اطمينان مي دهم كه من و Vikki فقط هم اتاقي هستيم‎ .

حدود يك هفته بعد‎ ، Vikki پيش مسعود آمد و گفت : " از وقتي كه مادرت از اينجا رفته ، قندان نقره اي من گم شده ، تو فكر نمي كني كه او قندان را برداشته باشد ؟‎ " "خب، من شك دارم ، اما براي اطمينان به او ايميل خواهم زد‎."
او در ايميل خود نوشت‎ : مادر عزيزم، من نمي گم كه شما قندان را از خانه من برداشتيد، و در ضمن نمي گم كه شما آن را برنداشتيد . اما در هر صورت واقعيت اين است كه قندان از وقتي كه شما به تهران برگشتيد گم شده.‎" با عشق، مسعود روز بعد مسعود يك ايميل به اين مضمون از مادرش دريافت نمود‎ :سر عزيزم، من نمي گم تو با Vikki رابطه داري ! ، و در ضمن نمي گم كه تو باهاش رابطه نداري . اما در هر صورت واقعيت اين است كه اگر او در تختخواب خودش مي خوابيد ، حتما تا الان قندان را پيدا كرده بود‎. با عشق ، مامان
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Un4GivEn
گروه مدیریت
گروه مدیریت
Un4GivEn


تعداد پستها : 339
Age : 38
Registration date : 2007-12-29

زنگه تفريح   D: - صفحة 3 Empty
پستعنوان: رد: زنگه تفريح D:   زنگه تفريح   D: - صفحة 3 Icon_minitimeالأحد يوليو 20, 2008 9:01 am

شنبه:
مرد:عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن:ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم ''فال قهوه روسی یخ زده'' بگیریم.میگن خیلی جالبه, همه چی رو درست میگه به خواهر شوهر نازی گفته ''شوهرت واست یه انگشتر میخره'' خیلی جالبه نه؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

یکشنبه:
مرد:عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن:ببین امروز قراره من و نازی بریم ''کلاسهای روش خود اتکایی بر اعتماد به نفس ''ثبت نام کنیم هم خیلی جالبه هم اثرات خیلی خوبی در زندگی زناشویی داره, تا برگردم دیر شده,سر راه یه چیزی بگیر بیار!

دوشنبه:
مرد:عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن:ببین امروز قراره من و نازی بریم شوی ''ظروف عتیقه''.میگن خیلی جالبه.ممکنه طول بکشه.سر راه از بیرون یه چیزی بگیر و بیار!

سه شنبه:
مرد:عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن:ببین امروز من و نازی قراره با هم بریم برای لباس مامانم که میخواد برای عروسی خواهر نازی بدوزه دگمه بخریم.تو که میدونی فامیل مامانم اینا چقدر روی دگمه حساسند!ممکنه طول بکشه.سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

چهارشنبه:
مرد:عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن:ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم برای کلاس ''بدنسازی'' و ''آموزش ترومپت'' ثبت نام کنیم.همسایه نازی رفته میگه خیلی جالبه.ترومپت هم که میگن خیلی کلاس داره مگه نه؟ ممکنه طول بکشه چون جلسه اوله.سر راه یه چیزی بگیر بیار!

پنج شنبه:
مرد:عزیزم امروز ناهار چی داریم؟
زن:ببین امروز قراره من و نازی بریم خونه همسایه خاله نازی که تازه از کانادا اومده.میخوایم شرایط اقامت رو ازش بپرسیم.من واقعاً از این زندگی ''خسته '' شدم!چیه همش مثل کلفتها کنج خونه! به هر حال چون ممکنه طول بکشه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

جمعه:
مرد:عزیزم امروز چی ناهار داریم؟
زن:ببینم تو واقعاً ''خجالت'' نمیکشی؟یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم؟واقعاً نمیدونم به شما مردای ایرونی چی باید گفت!نه واقعاً این خیلی توقع بزرگیه که انتظار داشته باشم فقط هفته ای یه بارشوهرم من رو برای ناهار بیرون ببره؟!؟!؟
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Un4GivEn
گروه مدیریت
گروه مدیریت
Un4GivEn


تعداد پستها : 339
Age : 38
Registration date : 2007-12-29

زنگه تفريح   D: - صفحة 3 Empty
پستعنوان: رد: زنگه تفريح D:   زنگه تفريح   D: - صفحة 3 Icon_minitimeالأحد أغسطس 03, 2008 4:50 am

آقايان ، آقا پسرها ، مردان مجرد و متاهل ، افراد ذكور جامعه ...

آيا تا كنون با خود انديشيده ايد كه به چه دليل خدمت مقدس سربازي اجباريست ؟
چرا از قديم و نديم گفته اند كه تا خدمت نروي مرد نمي شوي ؟!
چرا اكثر مردان موفق ، عامل اصلي اين موفقيتشان را ۲ سال خدمت سربازي مي دانند ؟!
چرا ۹/۹۹درصد خانواده هاي دختر دار حاضر نيستند به پسري كه هنوز خدمت نرفته دختر بدهند ؟!
و چرا اكثر پسرهايي كه قبل از سربازي رفتن زن مي گيرند در آينده با مشكلاتي مواجه مي شوند؟!


هدف از طرح اين سوالات ، آماده كردن ذهن شما خوانندگان محترم جهت پي بردن به عمق فاجعه ميباشد !

پاسخ تمام سوالات فوق در يك جمله خلاصه مي شود و آن اين است كه ( خدمت سربازي يك دوران آموزشي و تمريني است جهت آشنايي هر چه بيشتر و بهتر آقايان مجرد با زندگي زناشويي ! )بله ، درست شنيديد . شباهت هاي انكار ناپذير ميان خدمت سربازي و زندگي زناشويي آنقدر زياد است كه از ديرباز ، در اكثر كشور هاي دنيا خدمت سربازي اجباري را قرار دادند تا تمام افراد ذكور جامعه ، قبل از افتادن به دام ازدواج ( ببخشيد ! منظورم قبل از متاهل شدن بود ) براي ۲ سال طعم زندگي مشترك را بچشند تا در ۱۰۰ سال آينده ، زياد احساس رنج و عذاب نكنند !

و اما شباهتهاي ميان خدمت سربازي و زندگي زناشويي براي آقايان :

۱- چه در خدمت سربازي و چه در زندگي زناشويي ، چه بخواهي و چه نخواهي كچل خواهي شد و يا بعبارت بهتر ، كچلت خواهند كرد ! البته اين كچلي در خدمت سربازي توسط ماشين اصلاح و در زندگي مشترك توسط عواملي چون : استرس شديد ، سوء تغذيه ، كندن بصورت لاخ لاخ توسط همسر ، چپ شدن ماهيتابه روغن داغ روي سر و ... صورت مي گيرد ! نا گفته نماند كه اين كچلي در آقايان به نسبت نوع مو ، جنس ريشه مو ، عوامل ارثي و ... متفاوت است ولي به هر حال به قول معروف : دير و زود داره ولي بالاخره هممون كل پا مي شيم !


۲- شباهت بعدي در زمينه داشتن فرمانده و بعبارتي ، فرمانبردار شدن است ! به محض ورود به پادگان


۵- از ديگر شباهتها مي توان به اين نكته اشاره كرد كه اكثر سربازي رفته ها و اكثر مردان متاهل متفق
القول هستند كه در اين ايام ، هر روز به اندازه يكسال براي آنها مي گذرد و ثانيه ها حكم ساعت را پيدامي كنند كه به احتمال زياد دليل آن ، مواردي مشابه موارد فوق مي باشد !


۶- و در نهايت اينكه چند ماه پس از آنكه كارت پايان خدمت يا قباله ازدواج را دريافت كرديد ، صداي خواندن اين شعر معروف در گوشتان خواهد پيچيد كه : ( گول خوردي آي گول خوردي ! )زيرا آن موقع است كه تازه دوزاريتان جا مي افتد كه با اين كارت و قباله نه كاري به آدم مي دهند و نه وام ازدواج و نه خيلي از چيزهاي ديگر كه شما را به بهانه آنها در اين راه وارد كرده بودند ، پس متوجه خواهيد شد كه تنها مورد استفاده اي كه براي شما خواهند داشت اين است كه مي توانيد از آنها براي امانت دادن به كلوپ جهت كرايه فيلم استفاده نماييد !!!
و يا منزل مسكوني مشترك ( خانه بخت ) ، هر مردي يك فرمانبردار بي چون و چرا محسوب مي شود كه اگر طالب جان و سلامتي جسمي و روحيش مي باشد ، بايد تمام فرامين فرمانده و يا همسر خودرا بر روي تخم چشمانش بگذارد و هر گونه تخطي از دستورات فرمانده و همسر ، پاسخي جز گلوله ، حبس ، اضافه خدمت ( در خدمت سربازي ) و افتادن توي سماور پر از آب جوش ، هدف قرار گرفتن با ساتور ، رفتن دست توي چرخ گوشت ، پرت شدن از پنجره طبقه هفتم به بيرون ، گشنگي و تشنگي كشيدن و ... ( در زندگي زناشويي ) نخواهد داشت !

۳- شباهت سوم در اين نكته اقتصادي خلاصه مي شود كه چه سرباز و چه مرد متاهل ، ميزان پولي كه در آخر برج به دست او خواهد رسيد ، فقط به ميزانيست كه كفاف بر طرف كردن نيازهاي اساسي او را بدهد و چيزي جهت پس انداز كردن و يا خرج كردن در زمينه هايي غير از نيازهاي اساسي نخواهد ماند و در اين ميان ، سرباز و مرد متاهل ، هر چقدر هم كه جان بكنند و عرق بريزند ، فرقي به حال فرمانده يا همسرش نخواهد كرد و باطبع تاثيري در جهت افزايش مستمري آنان نخواهد داشت ، بعبارت بهتر ، در هر دو جا يكي بايد كار كنه تا اون يكي حال كنه !

۴- از ديگر شباهتهاي موجود ميان اين دو قشر آسيب پذير جامعه ، شباهت در آرزو كردن است ! بدين معنا كه هر پسري پس از ورود به پادگان و خانه بخت است كه قدر زندگي در خانه پدري را مي فهمد از اعماق وجودش و با تمام اعضا و جوارحش آرزو مي كند كه اي كاش هنوز هم در كنار پدر و مادرش بسر مي برد و ايضا خودش را نيز لعنت خواهد كرد كه چرا قدر آن روزهاي شيرين را ندانسته است ! چرا كه در پادگان و خانه مشترك ديگر كسي غذاي مفت به او نمي دهد ، لباسهايش را نمي شويد و اتو نمي زند ، كسي نازش را نمي كشد و ... و فقط خود اوست كه مسئول انجام تمام كارهاي شخصي اش و نيز كارهاي چند نفر ديگر مي باشد !
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
زنگه تفريح D:
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 3 از 3رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1, 2, 3

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: متفرقه :: گفتگوی آزاد-
پرش به: