سورنا
«سورنا»، متولد سال 84 قبل از میلاد،يكي از سرداران بزرگ و نامدار تاريخ در زمان اشکانیان , و از خاندان «سورن پهلاو»که از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود، از نجبای غرب ایران است. سورنا را «فاتح نبردکرخه» نیز مینامند.
او جوانی بود آریایی، خردمند، نیکوچهره، تنومند، دلیر، بلندبالا، با موی بلند و ظريف که پیشانیبندی به سبک ایرانیان باستان بر سر میبست.
او سپاه ايران را در نخستين جنگ با روميان در بهار سال 53 ق.م فرماندهي كرد و روميها را كه تا آن زمان در همه جا پيروز بودند، براي اولين بار با شكستگي سخت و تاريخي روبرو ساخت.
دلاوری سورنا
نبرد کرخه:«ارد (اشک 13)»، پادشاه اشکانی، توسط فرستادگانش، به «کراسوس»، سردار روم پیام فرستاد که بهتر است، بدون توسل به جنگ پیمان صلح بسته شود، ولی «کراسوس» گستاخانه گفت، پاسخ این پیام را در سلوکیه خواهد داد. در این هنگام، «واسیگهز»، که در میان فرستادگان کهنسال ترین بود، با خنده کف دستش را به «کراسوس» نشان داد و گفت، پیش از اینکه تو سلوکیه را ببینی، کراسوس! در اینجا مو خواهد روئید.
كراسوس (رییس دوره ای شورا) با سپاهي مركب از42 هزار نفر از لژيونهاي ورزيده روم كه خود فرماندهي آنان رابرعهده داشت به سوي ايران روانه شد و ارد (اشك13) پادشاه اشكاني ،سورنا سردار نامي ايران را مامور جنگ با كراسوس و دفع یورش روميها كرد.
نبرد ميان دو كشور در بهار سال 53 پيش از ميلاد در جلگه هاي میانرودان (بينالنهرين) و در نزديكي شهر حران یا كاره carrhae روي داد.
در جنگ حران، سورنا با يك نقشه نظامي ماهرانه و بهياري سواران پارتي كه تيراندازان چيرهدستي بودند، توانست يك سوم سپاه روم را نابود و اسير كند. كراسوس و پسرش فابيوس Fabius (پوبلیوس) دراين جنگ كشته شدند و تنها شمار اندكي از روميها موفق به فرار گرديدند.
روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگوگریز بود. این سردار ایرانی را پدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان میدانند. ارتش او دربرگیرنده زرهپوشان اسبسوار، تیراندازان ورزیده، نیزهداران ماهر، شمشیرزنان تکاور و پیادهنظام همراه با شترهایی با بار مهمات بود. پارتیان آریایی را نخستین سازندگان تیربار جنگی در گیتی می دانند.
افسران رومي درباره شكستشان از ايران به سناي روم چنین گزارش دادند:
سورنا فرمانده ارتش ايران در اين جنگ از تاكتيك و سلاحهاي تازه بهره گرفت. هر سرباز سوار ايراني با خود مشك كوچكي از آب حمل ميكرد و مانند ما دچار تشنگي نميشد. به پيادگان با مشكهايي كه بر شترها بار بود آب و مهمات مي رساندند. سربازان ايراني به نوبت با روش ویِِژهای از ميدان بیرون رفته وبه استراحت ميپرداختند. سواران ايران توانایی تير اندازي از پشت سر را دارند. ايرانيان كمانهایي تازه اختراع كردهاند كه با آنها توانستند پاي پيادگان ما را كه با سپرهاي بزرگ در برابر انها و براي محافظت از سوارانمان دیوار دفاعی درست كرده بوديم به زمين بدوزند. ايرانيان داراي زوبينهاي دوكي شكل بودند كه با دستگاه نوینی تا فاصله دور و به صورت پیدرپی پرتاب مي شد. شمشيرهاي آنان شكننده نبود. هر واحد تنها از يك نوع سلاح استفاده مي كرد و مانند ما خود را سنگين نمي كرد. سربازان ايراني تسليم نمیشدند و تا آخرين نفس بايد میجنگیدند. اين بود كه ما شكست خورده، هفت لژيون را به طور كامل از دست داده و به چهار لژيون ديگر تلفات سنگين وارد آمد.
جنگ حران كه نخستين جنگ بين ايران و روم به شمار ميرود، داراي اهميت بسيار در تاريخ است زيرا روميها پس از پيروزيهاي پيدرپي براي اولين بار در جنگ شكست بزرگي خوردند و اين شكست به قدرت آنان در دنياي آنروز سايه افكند و نام ايران را بار ديگر در جهان پرآوازه كرد و نام دولت پارت و شاهنشاهی اشکانی را جاودانه ساخت.
همانگونه كه دولت بزرگ هخامنشي در مرزهاي خود در باختر براي نخستين بار با گسترش و کشورگشایی يونان برخورد کرد و پيشرفت یونان را درشرق و آسیا متوقف گردانيد، دولت جهانگير روم نيز در پيشرفت مرزهاي خود درخاور، با سد قدرتمند ايراني روبرو شد و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسيا، پايان پذيرفت.
پس از پيروزي سورنا بر كراسوس و شكست روم از ايران، دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد. پس از این جنگ نزديك به يك قرن، رود فرات مرز شناخته شده بين دو كشور گرديد و مناطق ارمنستان، ترکیه، سوریه، عراق تبدیل به استانهایی از ایران گردیدند. روميها براي جلوگيري از شكستهاي آينده و به پيروي از ايرانيان ناچار شدند به وجود سواره نظام درسپاه خود توجه بيشتري بنمايند.
بد نیست یادآوری شود که سورنا پس از شاه مقام اول کشور را داشت؛ وی ارد را به تخت سلطلنت نشانید و به سبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری شاهنشاه ایران کمربند شاهی را به کمر پادشاه بست. او به هنگام گرفتن شهر سلوکیه نخستین کسی بود که برفراز دیوار دژ شهر برآمد و با دست خود دشمنانی را که مقاومت میکردند بزیر افکند. سورنا در این هنگام بیش از 30 سال نداشت.
اما شوربختانه سورنا هیچ بهرهای از پیروزی بزرگ خود نبرد. ارد شاهنشاه اشکانی ناجوانمردانه بجای قدردانی، سپهسالار دلاور ایرانی را به شهادت رساند؛ پس از این رویداد ناگوار ارتش ایران دچار ضعف گردید و دیگر نتوانست در خاورمیانه و شام پیشروی نماید و در برابر روم تنها به مقاومت و دفاع پرداخت.
قتل ناجوانمردانه «سورنا» باعث شد تا میان خاندان اشکانی و خاندان «سورن پهلاو» اختلاف افتد و خاندان «سورن پهلاو»، جهت سرنگونی اشکانیان، در سال 226 میلادی، به اردشیر اول از خاندان «ساسان» بپیوندد.
زندگی سورنا
«سورنا»، پس از شکست سپاه روم، به ارمنستان میآید، با «اوریدیس» دختر پادشاه ارمنستان, که قرار است با «پاکوروس»، فرزند «ارد» ازدواج کند,آشنا میشود، و این آشنائی به عشقی دوجانبه میانجامد.
پیروزی «سورنا»، و عشق شاهزاده «اوریدیس» به وی باعث میشود تا «ارد» به «سورنا» پیشنهاد کند با دخترش، «پالمیس»، ازدواج کرده، داماد پادشاه باشد. ولی «سورنا»، با وجود آنکه میداند ازدواج با «اوریدیس» امری است محال، پیشنهاد «ارد» را نمیپذیرد. «اوریدیس» هنگام ملاقات با «سورنا» با التماس از او در خواست میکند که تقاضای شاه را بپذیرد، تا از مرگ در امان باشد، «سورنا» پاسخ میدهد:
«اگر پادشاه خواهان مرگ من شده، اگر دیر یا زود خواهان مرگم شود، خوشا که این مرگ، جنایت باشد تا اتفاق، خوشا که دست سرنوشت، این مرگ را بر من چیره نتواند کردن، همان سرنوشتی که قانون طبیعت را بر همگان تحمیل میکند [...] چه باک از مرگ، هنگامی که بدانیم مرگ در راهست؟[...] باشد که خیانتکار، هرچند دست خویش پنهان کند، منفور خاص و عام گردد، که چنین نفرتی، رعایایش را بر او بشوراند.»این آخرین کلماتی است که بر زبان «سورنا» جاری میشود, کسی که به زندگی عشق میورزید و میگفت: «کوچکترین لحظه شادی، برتر از جاودانگی سرد و بیهوده است.»
به محض خروج از کاخ «اوریدیس»، تیری بر قلب «سورنا» مینشیند.
این نخستین بار است که «سورنا» بر خاک فرومیافتد، که دیگر از خاک برنمیخیزد. و این نخستین بار است که «قهرمان» در سکوت مطلق برزمین فرو میافتد.داستان «سورنا»،داستان «مرگ قهرمان» است. قهرمانی، «خدایگونه»، چرا که مرگ خود را به ارادة خود انتخاب میکند. در این لحظه، سورنا «آزاد» است. «آزاد» است که پیشنهاد پادشاه را بپذیرد، «آزاد» است که ممنوعیتها را شکسته و «اوریدیس» را از آن خود کند، و «آزاد» است که احساسات و حسابهای سیاسی را کنار گذارد. هیچ امر الهی بر «سورنا» حاکم نیست، نه فرمان آسمانی اهورامزدا، نه فرمان پادشاه، و نه فرمان احساسات قلبی. «سورنا»، این چنین باشکوه و در سکوت بر خاک میا فتد.